دیروز که برف می بارید، حوالی غروب، دسته بزرگ کلاغ ها را دیدم که جهت مخالف صبح ها در حال پرواز بودند...به گمانم به خانه هایشان بر می گشتند...تا به امروز شاهد برگشتشان نبودم...منِ ساده فکر می کردم مثلِ تَهِ همه ی داستان های بچگی هایم کلاغ ها به خانه هایشان نمی رسند...
باران امید به زنده بودنم...برچسب : نویسنده : itsmylife بازدید : 175